
بعد از تحمل کلی فشار بالاخره تصمیم گرفتم برم سمت پول در آوردن و موضوعی که بهش علاقه داشتم یعنی بازی سازی رو برای کار کردن و پول در آوردن انتخاب کردم اما از اونجایی که کار بازی سازی زیاد بود و نمیشد یک نفری بازی سازی رو شروع کنم چند نفر از دوستان رو با خودم همراه کردم جالب بود که همه مشتاق بودند و فقط دنبال یه نیروی اولیه واسه حرکت بودند. یک پکیج آموزش بازی سازی با Unity خریدم و به همه رفیقام دادم تا شروع کنند خودم هم چون روی لینوکس بودم چند روزی درگیر نصب Unity روی لیوکس بودم تا بالاخره موفق شدم اما طبق معمول دوستام یکی پس از دیگری جا زدند و دلایل متفاوتی هم داشتند
- یه عده علایق متفاوتی داشتند و اولش برای این که من ناراحت نشم با بازی سازی موافقت کرده بودند
- یه عده اصلا حال شروع کردن نداشتند و فقط حرف میزدند
- یه عده دیگه هم کلا از من خوششون نمی اومد و سعی میکردند این رو به روم نیارند
خلاصه که کار تیمی شکست خورد و من هم که خودم علاقمندی به سیشارپ نداشتم بیخیال توسعه بازی با یونیتی شدم و رفتم سراغ Unreal Engine و گفتم بذار خودم تنهایی یه کار بزرگ رو شروع کنم و در اولین قدم برای لینوکس کامپایلش کردم و در قدم دوم یک دوره آموزشی کامل بازی سازی با آنریل دانلود کردم و خواستم شروع کنم ولی خب به دلیل زیاد بودن کار بازی سازی و چند تا مشکل دیگه مثل حجم خروجی آنریل روی اندروید در اون زمان که حدود 80 مگابایت پروژه خالیش بود کم کم شل شدم اگر بخوام به دیدی که اون زمان به بازی سازی داشتم براتون توضیح بدم از نظر کن در اون زمان بازیسازی شامل موارد زیر میشد
- داستان پردازی
- کارگردانی هنری
- شخصیت پردازی و گرافیک دو بعدی
- گرافیک سه بعدی و نور پردازی
- بهینه سازی
- برنامهنویسی
- موسیقی
- انتشار
که خب وقتی سعی کنید یک قسمت کوچیک از هرکدوم از موارد بالا رو انجام بدید قطعا متوجه خواهید شد که چطور سوسوی شمع انگیزه توی وجودتون کم کم رو به خاموشی میره.
وقتی از بازی سازی یک نفره در اون زمان منصرف شدم بازگشتم به برنامهنویسی با سی پلاس پلاس و باز سعی کردم توی غار تنهایی خودم فرو برم اما یک روز یکی از دوستان بهم پیشنهادی کرد که انگار دوباره شمع امید توی وجودم شعله ور شد.
قسمت بعدی «وب اپلیکیشن»