
بعد از مدتها توی شرکت های مختلف کار کردن و تجربههای مختلفی که داشتم وقتش رسید که مستقل بشم و ماجراجویی خودم رو آغاز بکنم.
تجربههای تلخ و شیرینی رو از سر گذروندم
- تجربه کار توی یک شرکت استارتاپی رو داشتم و با چالشها و استرسهای مخصوص استارتاپ آشنا شدم.
- تجربه کار ریموت با یک شرکت اتریشی رو داشتم و با نظم و نحوه کار ریموت آشنا شدم.
- تجربه پروژه گرفتن بدون تجربه رو داشتم و در همکاری با یک شرکت غیر برنامهنویسی یک ضرر تجربه سخت 5 ماهه داشتم.
- تجربه کار توی یک شرکت مخابراتی رو داشتم و پلتفرمی توسعه دادم که 1.2GB بر ثانیه دیتا رو ریکورد میکرد.
- تجربه مشاوره به شرکتهای برنامهنویسی رو داشتم.
- تجربه کار توی یک شرکت برنامهنویسی نسبتا بزرگ رو داشتم و با چالشهای مدیریت تیم آشنا شدم.
- یاد گرفتم بعضی وقتا باید به موقعیتهای خوب هم نه گفت تا به موقعیت بهتر رسید.
خلاصه که تجره چند ساله کاری من پر از فراز و نشیب بوده و هست هربار که یک شرکت رو ترک کردم ناراحتی دوری از همکارانم رو داشتم و هربار که به شرکت جدیدی ورود کردم تا با محیط جدیدش اخت بشم ازم زمان برده همه نوع رفتاری رو هم دیدم
رفتار مدیران بعضی وقتا خیلی زنندست
- مدیری رو دیدم که زل زده به چشمام و گفته اشتباه کردی کدی زدی که خروجی بهتری میده چون کارمون رو سخت کردی
- مدیری رو دیدم که زل زده توی چشمام و کاری که گفته انجام بدم رو منکر شده
- مدیری رو دیدم که توقع داشته حقوق چند برابری رو رها کنم و توی شرکت ورشکستش بمونم
- مدیری رو دیدم که ارزشهامو ندیده گرفته و اتکا کرده به تسکهای توی جیرا و ویدئو درست کرده از تعداد تسکهام و برام فرستاده در عوض این که تاثیر واقعی که توی شرکت داشتم رو ببینه و چندین گروهی رو که ساپورت میکردم
- مدیری دیدم که 5 ملیون پول داده و پنج ماه هر شب اعصاب منو برای توقعات زیادیش خورد کرده
- مدیری دیدم که بهم گفته خائنی چون داری از شرکت من میری یک جای بهتر
- مدیری رو دیدم که بهم میگه وسواس خناسی که کار به نیروی من معرفی میکنی
- مدیری رو دیدم که کدش رو پوش فورس کرد روی دو ماه کد منو یکی دیگه از اعضای تیم چون بلد نبود مرج بکنه و بعدش گفت دوباره دو ماه کد رو بزنید
- مدیری رو دیدم که یک ماه برای این که میخواسته حقوقم رو مشخص نکنه خودشو ازم قاییم میکرده و وقتی بعد یک ماه گیرش آوردم صحبت کردیم دیدم دنبال مفت بری بوده
- مدیری رو دیدم که حقوقمو یک سال بعدش داده اونم با حالت شک و شبهه که مطمئنی اینقدر بوده حقوقت ؟
- مدیری رو دیدم که توی مذاکرات سر مبلغ نیروش رو میفرسته تا بعد از انجام کار نیروش بگه عه راستی شرکت ما با اون مبلغ موافقت نکرد
البته فقط بدی مدیران نبوده
مدیران خوبی هم دارند
- مدیری رو دیدم که مسئولیت پروژه رو روی دوش من ننداخته و فقط ازم کار رو خواسته
- مدیری رو دیدم که توی همکاری باهاش فقط لذت بردم چه در زمان کار و چه بعدش ازش به خوبی یاد کردم
- مدیری رو دیدم که به کیفیت کار و کد اهممیت میداده بجای خروجی و مدام جلسات آموزشی توی شرکت برگزار میکرد تا به ارتقای دانش همکاران کمک بکنه
- مدیری رو دیدم که با این که سه روز بیشتر توی شرکتشون نبودم همیشه با کمال احترام باهام صحبت کرده و سعی کرده تجربیاتش رو در اختیارم قرار بده
- مدیری رو دیدم که موقعیت شناسی داشته و سعی کرده توی وقتش تجربیاتش رو در اختیارم قرار بده بدون هیچ چشم داشتی
- مدیری رو دیدم که بجای این که فقط حرف بزنه گوش میده
- مدیری رو دیدم که توی کارش حرفهای بوده و هرچی خواستم و منطقی بوده رو فراهم کرده
- مدیری رو دیدم که بعد از چند سال قطع همکاری هنوز زنگش میزنم و خیلی وقتا دلم براش تنگ میشه
- مدیری رو دیدم که پر انرژی بوده و با هم کوه رفتیم
- مدیری رو دیدم که انقدر با تعهد کار میکرد و مسیر رو برای کار فراهم میکرد که آدم دلش نمیاومد کار رو زمین بذاره
- مدیری رو دیدم که ضربه گیر بود و حرف تند میشنید ولی جز شیرینی از حرفاش نمیبارید
- مدیری که نگران خونه نداشتن نیروش بود
- مدیری رو دیدم که هروقت باهاش حرف میزدم انرژی میگرفتم برای کار
- مدیر سالخوردهای رو دیدم که درکش از موقعیت نظر من رو در مورد جوانگرایی افراطی و بیتجربهگرایی عوض کرد
فقط از مدیران نگم و بگم از
خوبی همکاران
- همکاری که وقت میذاشت و با ماشین خودش میبرد همکارش رو میگردوند تا کولر بخره
- همکاری که همیشه انقدر مرتب بود که کیف میکردی وقتی موقع نماز ظهر میدیدیش
- همکاری که همیشه با احترام رفتار میکرد
- همکاری که هیچ وقت نشد وسط حرفم بپره حتی وقتی از اول حرفی که داشتم میزدم اشتباه بود منتظر پایان حرفم میومند و بعدش بهم گوشزد میکرد که اشتباه گفتم
- همکاری که همیشه میشد به پشتیبانیش اعتماد کرد
- همکاری که منظبت بود و همیشه سر وقت بود و نبودش رو اطلاع میداد
- همکاری که بهترین دوستم بود
- همکاری که رک بودن رو یادم داد
- همکاری که یادم داد یا راه پیدا کنم یا راه بسازم و در کل کاری نداره دو خط کده
- همکاری که باعث میشد بتونم سختی محیط رو تحمل کنم
- همکاری که با شوخیهای گاه و بیگاهش حال و هوامون رو عوض میکرد
- همکاری که توی یک روز 3 هزار خط کدش رو پاک کرد و کمرش شکست ولی خم به ابروش نیاورد
- همکاری که تا آخرین روز کاریش ازم میترسید (خدایی نمیدونم چرا)
- همکارانی که با سرعت باور نکردنی پیشرفت کرد و توی پروژه تسک زد
- همکارانی که شیرینی مناسبتهاشون رو میدند (^_^)
سخن پایانی
این پایان نیست شروع است.
۵
از ۵
۱۱ مشارکت کننده